هر سال اوایل بهار و ماه فروردین که فصل زاد و ولد گنجشگهاست ما با یه اتفاق روبرو بودیم.توی حیاط درست کنار در ورودی ساختمان، بالا یه جاهای بالکن مانند کوچیکی هست که گنجشکها اونجا لونه دارن.هر سال همین موقعها تقریبا هر روز یه دونه بچه گنجشک میدیدیم تو اندازههای مختلف که به هر دلیلی از بالا سقوط میکردن و جان به جان آفرین تسلیم میکردند! اوایل ناراحت بودیم از این صحنهها ولی الان فهمیدیم این قانون طبیعته و این طفلکیها عمرشون به دنیا نبوده لابد.
امروز صبح که بیدار شدیم موطلایی تا رفت بیرون، دید بچه گنجشکی که امروز افتاده زنده است! فقط پاهاش درد میکنه و نمیتونه راه بره و پروژه پرستاری و مراقبت از بچه گنجشک آغاز شد و این شد سرگرمیو بازی امروزشون.الان هم برای دم سیاه (همون بچه گنجشک فلک زده!) یه خونه درست کردن و آب و دونه براش گذاشتن و گذاشتن کنارشون رو فرش تو حیاط و دارن صبحانه میخورن!
بهشون تاکید کردم که شما تلاش خودتون رو کردید ولی اگر زنده نموند و خوب نشد ناراحت نشید.خواست خدا این بوده و حتما عمرش به دنیا نبوده.
کلی خیالبافی میکنن در مورد پدرو مادرش و اینکه خونه اش کجا بوده و چی شده که افتاده و درمورد گربهای که احتمالا قصد داره بیاد بخورتش!